510

«به نام انسانیت»

مادران وقتی دوستان پسرانشان به موفقیت خاصی میرسند٬ به آسانی به آن ها حسادت می کنند.

معمولا هر مادر در وجود پسرش بیشتر از پسر٬ خودش را دوست می دارد.

شرمنده ام مادر.

به ياد نگاهت مينگارم از عشق از درد و از آخرين نگاه رفتنت نقاشي پا ييزي حست را مينگارم من و اميد يادت و خاطرات

508

«به نام انسانیت»

میگویی ترسیدی اگر راستش را بگویی دست روی ت بلند کنم شاید حق با تو باشد٬ میخواهی ببخشمت فرصتی دیگر بدهم تا جبران کنی اما میدانی به کسی فرصت نخواهم داد٬ بعد از این چهار سال دوباره مردی خواهم شد که وقتی شب‏ها میان شلوغی طعم الکل و سیگار، طعم لب دخترکی معصوم را جستجو می‏کنم.

 خیلی سال است که گریه نکرده ام حال هم قصد گریه ندارم اما برای روزی می نویسم که شاید یادت کنم و قطره‏ی باران که آرام آرام راه خودش را روی پوست داغ من پیدا ‏کند و پائین ‏رود.

چه کنم؟
نمی خواهم عشقت با شهوت‏های هوس‏آلودم پیوند ب خورد٬ چه کنم؟
کاش می‏توانستم برایت توضیح دهم من دیگر تنها در اوج شهوت‏های گناه آلودم عاشق می‏شوم...
 
یادداشت میکنیم ۱۹/۱/۹۰

507

«به نام انسانیت»

میگویی روزی خدا خواهی شد٬ شاید برای این یک انسان را می کشی تا قاتل صدایت کنند حتی برایم مثل روز روشن است میلیون ها انسان را می کشی تا فاتح باشی اما هرگز نمی توانی تمام انسان ها را بکشی تا خدا شوی...!

506

«به نام انسانیت»

چه بگویم مگر نمی بینید٬ او شما را می بیند و غبطه نمی خورد. از این بابت ستایشش می کنید! ولی وی به ستایش شما احتیاجی ندارد او فقط دور دست را می بیند که شما را نمیبیند که نمی بیند!  

505

«به نام انسانیت»

سکوت...!

504

«به نام انسانیت»

امسال برای خیلی‏ها هفت سین عید فقط یک سین دارد، سلول زندان.

سال نو مبارک بر شما ایرانیان و فقط تنها بر ایرانیان.