315

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»
 
 
عادت کرده‏ایم. سال‏هاست که تکرار می‏کنیم بی‏آنکه ذره‏ای تعمّل کنیم، هرکسی که باشیم و در هر کجا که ایستاده باشیم، بر مسند قضاوت می‏نشینیم، خودمان دادستان می‏شویم. خودمان وکیل می‏شویم و خودمان هم حکم می‏دهیم. اگر دستمان برسد حکم را هم اجرا می‏کنیم.
خوبی و بدی آدم‏ها را بر اساس معیاری می‏سنجیم که مسخره است، بر اساس خودمان. ما مرز بین خوبی و بدی، سیاهی و سپیدی و عشق و کینه هستیم. همه‏ی مشکل امّا این نیست، مشکل این است که ما همیشه خوب، همیشه سفید و همیشه عاشق بوده‏ایم. ما هرگز اشتباه نکرده‏ایم و اشتباه هم نخواهیم کرد.
پس دیگری همیشه محکوم خواهد بود، احمقانه است امّا جاندار مزخرفی هستم...
پ.ن: شاید این هم احمقانه باشد، امّا اصلا به یاد نمی‏آورم که آخرین بار کی به خودم گفتم شاید حق با دیگری است؟

314

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

 

آنها حقشان را می‏خواهند. آنها مثل ما هستند. آنها هم آدم هستند. آنها زنان ایرانی هستند.

 

313

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»
 
 
 
اصول سخن‏وری در جامعه‏ی ایران بر سه حالت است:
سکس
سیاست
فوتبال

312

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

 

چطور بگویم که برای فراموش کردن فاحشه‏ای با دختران باکره می‏خوابم.

311

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

 

اوّلین بار که همدیگر را دیدیم، من غرورم را پیش کسی جا گذاشته بودم و او قلبش را به کسی سپرده بود.
دوّمین بار که همدیگر را دیدیم، من آبرویم را پیش او به امانت گذاشتم و او نجابتش را به من هدیه کرد.
پ.ن: چه چیز برای دیدار بعد باقی مانده، جز حسرت عشقی که تکه‏تکه بخشیده می‏شود.

310

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

من دير به دنيا آمده ام

نه هيچ شاعری شعر های نداشته ام را زودتر سروده
نه هيچ مخترعی طرح هايم را کش رفته
نه هيچ نويسنده ای سوژه های کپی شده من را زودتر کپی کرده

مردهايی که جايی بين پاهای دخترهای دور و برم پنهان
شده اند همه موجودات مونث شهر را تسخير کرده اند!

من چقدر دير به دنيا آمده ام!

309

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

u: خواستم بگم من از پسر جماعت ميترسم!

از پسرهايی که فکريم ميکردند تو چقدر خری که با آنها نه و با من آره
از سر و زبان دارها و خوش قيافه ها و اهل زن و زندگی ها و مايه دارهايشان
از آنهايی که نديده بودم و تو گفته بودی از من cute تر و جاکش ترند
از آن همه اسمی که قرار بود بيايند تولد هم کلاسی احمق تر از خودت

که شوهر کردی و ديگه وقت نشد.

308

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

اگر عاشقش شدی باید بعضی از نقص‏هایش را بپذیری، باید بعضی از عیب‏هایش را ببخشی و باید بعضی از کارهایش را نادیده بگیری امّا چیزهایی هست که نه می‏توان پذیرفتشان، نه می‏توان بخشیدشان و نه می‏شود ندیدشان.
اینجاست که عشق هم به بن‏بست می‏رسد و می‏فهمد که همه چیز دست او نیست...

307

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

هرگز عاشق مباش
که عاشقان دنيا هرگز خوشبخت نيستند
و خوشبختان دنيا هرگز عاشق نبودند
پس
دوست بدار ، عشق بورز
ولی هرگز عاشق مباش .

306

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

اگه آرامش 240 ثانيه ايه بعد از سکس نبود
شايد دايناسورا الان داشتن رو فسيلامون تحقيق ميکردن..

305

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

آدما دو دسته اند: يا مثل منن يا مثل تو..
کی بود سوال داشت؟

304

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

خانومی که داره روز اول پریودش رو سپری میکنه،
از هر کـسی بهتر درک میکنه که خلقت خدا تا چه اندازه بی نقصه.

303

 «به نام انسانیت که زیباترین رسم»

و من عاشق دخترهایی عجیب بوده‏ام، آنهایی که نیمه‏شب‏ها از پسران قبلی خاطره تعریف می‏کنند و مرا با دیگران مقایسه می‏کردند. همان‏ها که وقتی در آغوشم رها می‏شدند، معنی‏اش این بود که من خوب‏تر بوده‏ام و این اعتماد به نفس عاشقانه‏ای به یک مرد می‏بخشد.

302

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

مامان کاش تخمگذار بودی.
شايد وابستگيامون کمتر ميشد..شايد

301

«به نام انسانیت که زیباترین رسم»

اعتماد بنفس من،
قربانی خود خواهی ها، حسادت ها و تخلیه عقده های کودکانه شما.

300

باید انتخاب کرد، قلبت را یا غرورت را. یکی باید فدای دیگری شود، این قانونی نانوشته است.
عاشق شدن هزینه دارد، باید چیزی بخشید تا چیزی به دست آورد، باید بدست آورد آن چیزی که بخشیده می‏شود.
و وای به روزی که هیچ‏چیز برای قربانی کردن باقی نمانده باشد، یا داشته‏های یک انسان ارزش فدا شدن نداشته باشد .